نوشته شده در تاريخ جمعه 13 خرداد 1390برچسب:نوازش,شعر, توسط SaNi |

منو حالا نوازش کن ... که این فرصت نره از دست

شاید این اخرین باره ... که این احساس زیبا هست

منو حالا نوازش کن ... همین حالا که تب کردم

اگه لمسم کنی شاید ... به دنیای تو برگردم

هنوزم میشه عاشق بود ... تو باشی کار سختی نیست

بدون مرز با من باش ... اگرچه دیگه وقتی نیست

نبینم این دم رفتن ... تو چشمات غصه میشینه

همه اشکاتو میبوسم ... میدونم قسمتم اینه

تو از چشمای من خوندی ... که از این زندگی خستم

کنارت اونقدر ارومم ... که از مرگ هم نمیترسم

تنم سرده ولی انگار ... تو دستای تو اتیشه

خودت پلکامو میبندی ... و این قصه تموم میشه

 

 

 

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به وبلاگ لمس حس من مي باشد.